ساعت پنج وسی دقیق با صدای صبحت بخیرعزیزم گوشی چشام و بازکردم یه خمیازه
کوچیک کشیدم زنگ ساعت گوشی روغیر فعال از رخت خوابم جداشدم و چراغ
اتاق و روشن کردم به طرف اشپزخونه رفتم فندک گازو برداشتم سماور و روشن
کردم رفتم به طرف در بالکن که توی اشپزخونه بود رو باز کردم مثل هرصبح عادی
چه هوایی بود گلهای توی گلدون بالکن چه حالی داشتن مثل هر صبح عادی
رفتم رفع حاجت و شستن دست وصورت مانند هر صبح عادی
برگشتم توی اتاق رخت خوابم جمع کردم و گذاشتم توی کمد دیواری اتاق
صدای بابا اومد دختر جون ساعت چنده ؟ مثل هرصبح دیگه ای جواب دادم
پنج و پنجاه دقیقه رفتم اشپزخونه دیدم سماور جوش اومده چایی رو دم کردم
بابا رفت حموم مثل هرروز صبح
ساعت شش شده بود ناگهان صدای غرش تصادف دوتا ماشین توی محوطه
پیچید مثل هر صبح عادی دیگه ای
رادیو کوچیک قدیمی بابا روی اوپن اشپزخونه بود روشنش کردم
صدای گوینده میگفت کشورهای همسایه در حال جنگ با یک دیگرند
موج رادیو رو عوض کردم گوینده دیگری میگفت سلام هم وطن
اخماتو بازکن ببین چه صبح زیبایی یهو صدای بابا اومد گفت بله
چه صبح زیبایی مرغ کیلویی هشت هزار تومنیهایی بله هم وطن
صبح زیبایت بخیر این جمله بابا جمله هر صبح عادی دیگه بود
بعدشم رو به من گفت هموطن یه چایی واسه هموطنت بریز
من مثل هر صبح عادی دیگه ای نبود که برای بابا چایی ریختم
بابا خداحافظی کرد و رفت من موندم و یک صبح عادی در بالکن
وبستم و برگشتم اتاق به موهام شونه زدم و لباسها مو پوشیدم
مانتو سرمه ای شلوار مشکی و روسری ابی یه کوله پشتی قهوه ای
با یک جفت کفش زرشکی ساعت شش و پنجاه و پنج دقیقه بود
مانند هرصبح دیگه ای موقع بیرون رفتنن از در خونه صدای مادر
شنیده میشد دختر لباس ماسب پوشیدی هواسرده سرما نخوری
دکترو دوا گروونه مواظب خودت باش بعد کار زود برگرد
بعد یه اخم کوچلو و خداحافظی و بستن در خونه
به طرف اسانسور رفتم صدای گریه زن واحد سی و پنج میومد
انگاریمثل هر صبح عادی دیگه ای از شوهرش کتک خورده بود
صدای گریه نوزاد تازه به دنیا اومده از واحد سی وسه
صدای مردی از واحد سی و شش میگفت خستم کردی این
بار من میرم برای همیشه تو بمون توی این خونه این گفت
و گوی هر صبح دیگش بود . اسانسور رسید به طبقه هفت
و بعدشم به طبقه ما در رو باز کردم و داخل اسانسور شدم دو
تادختر بچه ای مدرسه ای داخل اسانسور بودن مثل هر صبح
به من زول زدن و خندیدن انگاری هیچ وقت سلام کردن بلد
نبودن اسانسور به طبقه هم کف رسید و از اسانسور خارج شدم
از ساختمان خارج شدم مثل هر صبح عادی